سفرنامه کویر سبزوار - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی بابا

سفرنامه کویر سبزوار: آسمان، گردشگاه مردم کویر

این اثر توسط یک شرکت‌کننده برای هزارویک سفر (مسابقه سفرنامه‌نویسی علی‌بابا-۱۴۰۱) ارسال و در مجله گردشگری علی‌بابا منتشر شده است.

سفرنامه کویر سبزوار

ماه شب ۱۴ آسمان را بزک کرده که همراه با گروهی از دوستان برای رصد ستارگان، قدم بر کویر مزینان گذاشتیم. وهم و خیالی که از لابه لای واژه های «هبوط» دکتر علی شریعتی بیرون می زد، از لحظه ورود به کویر در جانمان نشست و با میان کشیدن بحث اجنه، که انگار پای ثابت کویر است، به ویژه در لا به لای خرابه هایی که در میانه راه، به آن برخوردیم صورتی عینی تر پیدا کرد.

وهم و واقعیت به هم آمیخته بود و مزمزه اش می کردیم که یکی سکوت را شکست و فریاد زد: «امشب بدترین شب برای رصد ستارگان است، چون ماه با درخشش نورش ستارگان را به عقب می راند و تنها جلوه گر آسمان می شود.» این جملات از دهان یکی از منجمان که با تلسکوپش از دانشگاه فردوسی راهی این کویر شده بود، بیرون می آمد، اما برای ما همین هم بهترین شب بود، شبی چون روز روشن با بیشترین ستاره هایی که تا آن موقع به این وضوح دیده بودیم. حتی سایه مان هم از ذوق این شب زیر نور مهتاب حرکت می کرد. بی دلیل نیست که دکتر شریعتی آسمان را تفرجگاه مردم کویر می داند، «مردمی که شب را روی پشت بام طاق باز می خوابند تا آسمان را تماشا کنند و از ستارگان حرف بزنند، گویی همان لحظه از روی پشت بام گِل اندود به آسمان پرواز می کنند.»

دوست منجممان از دانش ستاره شناسی می‌گفت و نادانی مردم قرون گذشته درباره کهکشان. گاه لنز تلسکوپ را روی مشتری تنظیم می کرد و گاه زحل را نشانمان می داد و از گاز به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده این سیاره می گفت. با این حال ما ترجیح می دادیم همچون مردم کاهکش کویر، به کهکشان «شاهراه علی» بگوییم و در آسمان به دنبال چیز دیگری بگردیم، همان چیزی که آسمان را آباد و آزادترین گردشگاه مردم کویر کرده است. برای ما تلألو ماه تنها موجب شکوفا شدن گل های الماس و سر زدن قندیل زیبای پروین و روشن شدن جاده خیال انگیزی است که به قول دکتر علی شریعتی یک راست به ابدیت می پیوندد.

سفرنامه کویر سبزوار - هزارویک سفر، مسابقه سفرنامه نویسی علی باباصبحانه ای با طعم هل و چایی

سپری کردن بخشی از شب در دل آسمان پرستاره کویر نقطه اوج سفر یک و نیم روزه ما به مزینان بود. آن روز صبحمان از ساعت ۶ آغاز شد و یک ساعت و نیم بعد صبحانه را در یکی از سبزترین و پرآب ترین اقامتگاه های بوم گردی خرسان رضوی در شهر درود نیشابور میل کردیم. صدای جوی آبی که از انتهای باغ سبز اقامتگاه بوم گردی «چنارستان» جاری بود، در کنار صدای مرغابی ها و طعم هل و چایی خبر از آغاز یک روز متفاوت می داد. ادامه سفر اما ۴ ساعت خواب آلود تا رسیدن به نقطه مرزی خراسان رضوی و سمنان بود. برای رسیدن به زادگاه دکتر علی شریعتی باید در مسیر جاده تهران-مشهد، از سبزوار بگذرید و ۸۰ کیلومتر بعد به سمت شهرستان داورزن که رسیدید، از جاده اصلی جدا شوید. از مشهد تا مزینان ۳۱۶ کیلومتر راه است.

اینجا مزینان است، زادگاه دکتر علی شریعتی

تماشای اِلِمان بزرگ گلدان فلفل قرمزی که در کنار جاده قرار گرفته، همراه با صدای عطسه های پیاپی برخی از دوستان که واکنشی به عطر فلفل پیچیده در شهر بود، خبر از رسیدنمان به مقصد می داد. صورت ها را به شیشه چسباندیم و مشغول تماشای شهر داورزن و ردیف خانه ها با سقف های کاه گلی گنبدی -که با قوس یک متری شان سال هاست سقف و سایه سر مردم کویر در سرمای استخوان سوز زمستان و گرمای سوزان تابستان است- شدیم. خیلی طول نکشید که با تماشای مجسمه هفت متری دکتر علی شریعتی و نام این نویسنده بزرگ پای تابلو نام گذاری کوچه ها متوجه شدیم به مزینان رسیده ایم. مزینان تنها ۷ کیلومتر با داورزن و جاده اصلی فاصله دارد.

مزه نان یا مَزِن، مزنا

آفتاب سر ظهر کویر بالای سرمان است که به اقامتگاه بوم گردی «نرگس» می رسیم. در حالی که نان خوش طعم مزینان را داخل «کله جوش» محلی که از ترکیب سوزمه (کشک محلی)، پیاز، بادمجان، خُرفه و فلفل محلی تند مزینانی طبخ شده، ترید می کنیم، همتی، مدیر اقامتگاه بوم گردی، برایمان از وجه تسمیه مزینان و ارتباط آن با نان می گوید: «از آنجایی که این روستا نان خوبی داشته است به آن مزه نان می گفته اند و بعدها به مزینان معروف شده است.» البته او خیلی زود صحبتش را این طور کامل می کند: «دلایل دیگری هم برای نام گذاری این روستا وجود دارد که برخی آن را به وجود آتشکده آذربرزین مهر در این اطراف ربط می دهند. (هرچند مکان دقیق این آتشکده مشخص نیست) اما مهم ترین دلیلش به ریشه کلمه مزینان برمی گردد که از ۲ واژه کردی «مَزِن» به معنای بزرگ و «مَزنا» به معنای جایگاه بزرگان نشأت می گیرد.»

سیلی که راه سفر به تاریخ را در قاجاریه مسدود می کند

با قدم زدن درکوچه پس کوچه های باریک و بلند و خاکی مزینان که ۲ طرفش پر شده از خانه هایی کاهگلی با سقف های گنبدی و مسجد جامعی قدیمی و یخدانی که امروز تبدیل به حسینیه شده است، می توانید به دوران قدیم سفر کنید، اما نه فراتر از قاجاریه. این به خاطر سیل عظیمی است که حدود صد و چند سال پیش دامن مزینان را گرفت و کل روستا را ویران کرد وگرنه مزینان پیشینه بالابلندی دارد که می توان رد آن را در لابه لای بسیاری از کتاب ها و سفرنامه های قدیمی دید. چنانکه ابوالفضل بیهقی درباره اش نوشته است: «اَندَر حدود مزینان، جامه حریر بافند، به غایت نیکو، که در نواحی نیشابور نبافند.» البته این بدان معنا نیست که همه چیز از بین رفته باشد، هنوز از این انبوه تاریخ، رباط شاه عباسی مزینان و برج و باروی آن، استوار به جا مانده است.

کاخ کاروان سرای مزینان

مال بندهایی که به شکل سوراخ های کوچکِ منتهی به سنگ خارا بر بدنه کاروان سرای مزینان به چشم می خورد، خبر از برووبیای کاروان های چهارپا در گذشته دور می دهد. از کنار آن ها که بگذرید و از در چوبی بزرگ وارد شوید، بزرگی و عظمت محوطه مبهوتتان خواهد کرد. رباط مزینان از آن دسته کاخ کاروان سراهای ایران است که با اختصاص طبقه اولش به شاه نشین، حیاط به قشر متوسط و اصطبل ها به قشر ضعیف، جامعه را به سه طبقه تقسیم می کند.

تقسیم مساوی آب با سنگ تراز بین ۲صحرا

درست مقابل در چوبی بزرگ کاروان سرا، جاده ابریشم و بعد از آن حوض انباری قدیمی است. راه جاده ابریشم را که بگیرید و به سمت مزینان برگردید، اندکی بعد به قناتی می رسید که دکتر شریعتی این طور توصیفش می کند: «چشمه آبی سرد که در تموزسوزان کویر گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می آید، از دامنه کوه های شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می شود و از دل ارگ مزینان سر برمی دارد». برای تقسیم عادلانه این چشمه سرد، دیواری کاهگلی به طول یک متر کشیده شده است. پشت آن قنات به وسیله یک سنگ تراز به دو قسمت مساوی بین صحرای علیا و سفلا تقسیم می شود. کارکرد دیوار کاهگلی هزارساله که هرازگاهی مرمت می شود، جلوگیری از وزش باد و ناعدالتی در تقسیم آب است.

قناتی که عروس داشته است!

آب قنات، مایع حیات کویر بوده و به همین خاطر از گذشته نقش پررنگی در زندگی مردم داشته است، چنان که حتی تا چند سال پیش رسمی به نام «عروس قنات» در مزینان برپا بوده است. برپایه این رسم که امروز منسوخ شده، هرگاه آب قنات کم می شد، دختری را به عقد قنات درمی آوردند و مخارج زندگی او را تا زمانی که زنده بود، از محل درآمد قنات می پرداختند. این دختر دیگر هرگز ازدواج نمی کرد.

«چشمه آرو» مراسم دیگری است که برخلاف رسم عروس قنات، علاوه بر نامش، صورت زیبایی هم دارد. بر اساس این رسم، پای قنات، بر روی کوزه ای، صورتک دختری را به تصویر می کشیدند. هر کس نذر و نیازی داشته، داخل کوزه می انداخته است، شبانگاه کوزه را می شکستند و هرکس به قدر نیازش از سکه ها برمی داشته است. این آیین ثبت میراث، ناملموس شده است و قرار است دوباره احیا شود.

مزارع سبز، قرمز و زرد در دل کویر

شاید باورپذیر نباشد که درکنار بیابانِ بی پایان که از هر نوع گیاهی خالی است، بتوان باغی پر از میوه یافت اما در این منطقه چنین چیزی نمود پیدا کرده است. در روستای مزینان و دیگر روستاهای اطراف کویر، می توانید مزارع قرمز فلفل، سبز کنجد و زرد آفتابگردان را ببینید.

خانه ای در تنهایی محض

گرچه زادگاه دکتر علی شریعتی مزینان ذکر شده است، دراصل خانه ایشان در روستای کاهک، در نزدیکی مزینان است. در گذشته این دو روستا به همراه شهر داورزن، از توابع شهرستان سبزوار بودند. متأسفانه امکان بازدید از خانه دکتر شریعتی برای ما مهیا نشد. گفتند که صاحبخانه نیست اما آن طور که از گوشه وکنار شنیدیم، این بنا گرچه می تواند یکی از مقاصد گردشگری مزینان باشد، امروز وضعیت مناسبی ندارد و درحال تخریب است.


پی‌نوشت: عکس اول تزئینی و سایر عکس‌ها توسط شرکت‌کننده ارسال شده است.

اشتراک گذاری

ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

1 دیدگاه

  1. علی مزینانی می‌گوید

    سلام و عرض ادب
    کاش نام نویسنده این سفرنامه به کویر زیبای ما را می نوشتید